کسی را گویند که در روز جنگ به حملۀ خصم از جا نرود و ثابت قدم باشد و جای خود را نگاه دارد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) ، کنایه از مردم آرمیده و باتمکین. (برهان)
کسی را گویند که در روز جنگ به حملۀ خصم از جا نرود و ثابت قدم باشد و جای خود را نگاه دارد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) ، کنایه از مردم آرمیده و باتمکین. (برهان)
کنایه از حمله بردن است. عمل گران رکاب: از ناله در آن گران رکابی الحق سپه گران شکستم. خاقانی. ، ثقیل و سنگین بودن: حرارت سخطت با گران رکابی سنگ ذبول کاه دهد کوههای فربی را. انوری
کنایه از حمله بردن است. عمل گران رکاب: از ناله در آن گران رکابی الحق سپه گران شکستم. خاقانی. ، ثقیل و سنگین بودن: حرارت سخطت با گران رکابی سنگ ذبول کاه دهد کوههای فربی را. انوری
کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
ثبات قدم و پافشاری در روز جنگ: از ناله وران گران رکابی الحق سپه گران شکستم. (خاقانی)، وقار تمکین، سنگینی ثقل: حرارت سخطت با گران رکابی سنگ ذبول کاه دهد کو ههای فربی را. (انوری)
ثبات قدم و پافشاری در روز جنگ: از ناله وران گران رکابی الحق سپه گران شکستم. (خاقانی)، وقار تمکین، سنگینی ثقل: حرارت سخطت با گران رکابی سنگ ذبول کاه دهد کو ههای فربی را. (انوری)